در نبود یك سنت دموكراتیك و در نتیجهی حاكمیت یك نظام خودكامه، همه چیز سیاسی میشود و اقتصاد «سیاسی شده» نه فقط راهگشا نیست بلكه ایبسا، بسیار گمراهكننده نیز باشد. واقعیت این است كه حتی دادههای آماری نیز در این چنین فضایی برای راست نمایاندن این یا آن سیاست «مشتمالی» شوند.
نقد اقتصاد سیاسی
زخمیشدن دختران اصفهانی با کلت پنجونیم
زینب بچه شاهینشهر است و روز حادثه از شاهینشهر ماشینهای خیابان امام را سوار میشود و در همان خیابان تیر میخورد. پدرش به «شرق» میگوید: «زینب دردی را پشت کمرش حس میکند و کسی میگوید که مانتویش خونی شده. مردم به او کمک میکنند و آمبولانس خبر میکنند و به بیمارستان کاشانی منتقل میشود و آنجا با ما تماس میگیرند. تیر پشت کتف سمت راست او اصابت کرده. در بیمارستان از ما بازجویی کردند. هنگام تسویه حساب گفتند اگر میخواهید از طرف دولت هزینه بیمارستان حساب شود، باید رضایت بدهید و ما ترجیح دادیم شکایت کنیم. در تسویه حساب گفتند نقد بدهید چون دیه میگیرید». پدر زینب میگوید که دختر ۳۸سالهاش ترسیده و همین باعث شده که از خانه بیرون نرود و رفتار بد خانواده فرد متهم و همینطور آزادی او باعث شده تصمیم به روایت بگیرد.
شرق
لیلا حسین زاده
سخنرانی در کلابهاوس کانون مدافعان حقوق بشر
این بحثها بهنگام است چون میبینیم که کنشگران سیاسی با این موضوع نسبتی برقرار نکردند و خطر این عدم برقراری نسبت و جا ماندن ایشان از مردم در خیابان این است که عمل در خیابان و در ساحت تجربی پیش میرود اما ایدئولوژی یا گفتمان مشخصی پیرامون آن نیست. در غیاب ائتلافهای دموکراتیک، در غیاب گروههایی از کنشگران که این «خشونت دفاع مشروع» را در جایگاه خودش بنشانند، در غیاب این گفتمانسازی، خطر درغلطیدن تودهای به شکلی از انتقامجویی وجود دارد. اتفاقا کسانی که امروز تلاش میکنند با شکلی از دامنپاکی، هرچه بیشتر خودشان را در سمت گفتمان عدم خشونت نگه دارند، راه را برای آن سر طیف که انتقامجویی هست باز میکنند
منبع :اخبار روز
لیلا حسین زاده
حسین اقدامی را برای اولین بار در تهران، در انتشارات سحر، دیدم. در آنجا کار میکرد. زین العابدین کاظمی که سال ۱۳۴۳ در اصفهانک، در اردوی آموزش دوره آموزگاری، با او دوست شده و بعدها در زندان قصر، باهم زندان کشیده بودیم مرا برای آشنا شدن با او به آنجا برد. حسین اقدامی و زین العابدین کاظمی باهم همشهری بودند. هردو اهل لنگرود. بعد از انقلاب وقتی به تهران آمدم، من و کاظمی بیشتر روزها با هم بودیم. او، وقت و بیوقت از حسین میگقت. پیش از این دیدار، کتاب کنسرو فلسفه و یکی دو کتاب دیگر ترجمه از او را خوانده بودم.
نسيم خاكسار
بازخوانی رسوایی مالی بانک کابل
اشاره:
سقوط دوبارهی افغانستان در دستان طالبان بعد از گذشت ۲۰ سال از اشغال نظامی این کشور پرسشهای زیادی دربارهی علل وضعیت کنونی و قدرتگیری دوبارهی طالبان پدید آورده است. تردیدی نیست که نقش امپریالیسم و قدرتهای ارتجاعی منطقهای بسیار پررنگ است، اما یک عامل را نباید نادیده گرفت و آن فساد نظاممند مالی و اقتصادی است که در سرتاسر دوران ۲۰ سالهی اشغال در دولتهای دستنشاندهی این کشور حاکم بوده است. مقالهی حاضر بازخوانی یک نمونه از فسادهای مالی در این کشور که بهخوبی گویای انحطاط حاکمان آن در دوران اشغال است. نقد اقتصاد سیاسی
نقد اقتصاد سیاسی
قبل از هرچیز بگویم که برای من باورش دشوار است که مقامات امنیتی در ایران نمیدانستند که خاوری چه میکند. خبر داریم که او ابتدا در سال ۱۳۸۰ به صورت رهنی ملکی به ارزش ۶۱۵ هزار دلار در تورنتو خریداری کرد و در همان زمان شرکتی هم در کانادا به ثبت رساند که دفتر آن در تورنتو بود. چهار سال بعد، با وجود این که خاوری بخش عمدهی اوقات را درایران زندگی میکرد، ولی پاسپورت کانادایی گرفت. این تاریخها را به خاطر داشته باشید، چون به آنها باز خواهیم گشت.
نقد اقتصاد سیاسی
طارق علی
تأکید بسیار بر میانگین سنی در افغانستان شده است: ۱۸ سال در جمعیتی ۴۰ میلیون نفری. این به خودی خود معنایی ندارد. اما این امید وجود دارد که جوانان افغان پس از این درگیری چهلساله برای زندگی بهتر تلاش کنند. برای زنان افغان این مبارزه بههیچوجه پایان نمییابد، ولو آنکه تنها یک دشمن باقی بماند. در بریتانیا و جاهای دیگر، همهی کسانی که میخواهند بجنگند باید تمرکز خود را بر روی پناهندگانی بگذارند که به زودی درب ناتو را خواهند کوبید. پناهندگی حداقل چیزی است که غرب به این مردم بدهکار است: غرامتی ناچیز برای یک جنگ غیرضروری.
طالبان بسیار سریع تر از آنچه پیش بینی می شد شهرهای بزرگ را تسخیر می کنند. انگار نه انگار در افغانستان، حکومتی وجود دارد و ارتش و دستگاه بوروکراتیک ـ امنیتی چند صد هزار نفره ای که در بیست سال گذشته توسط مستشاران آمریکا و غرب آموزش دیده اند و پروار شده اند. ارتشی ها جان خود را برداشته اند و از هر سوراخی که شده می گریزند؛ مقامات، کلید شهرها (در واقع جان و مال اهالی) را در توافقی پنهان یا آشکار تقدیم طالبان می کنند. «رهبران» و سیاستمداران کشور که زمانی پشت تریبون ها و روی مونیتور رسانه ها ژست می گرفتند و شعار می دادند، ریز شده اند. این ها موش های حقیری بودند که وظیفه و رسالتی جز فساد و دزدی و کارگزاری سرمایه داری جهانی نداشتند.
در این میان، یک چیز روشن است. دم و دستگاه هایی که به زور بمباران و حمایت دیپلماتیک و کمک مالی و رسانه ای دولت های سرمایه داری امپریالیستی شکل بگیرد و محصول به هم چسباندن جنگ سالاران سابق و باندهای مرتجع طایفه ای رقیب از راه تطمیع و تهدید باشد، به شدت پوشالی و مستعد فروپاشی است. گواه تازه این حرف، سرنوشت حکومت بی ریشه، ضدمردمی و فاسدی است که بیست سال پیش تحت عنوان «دولت قانونی و مشروع و منتخب» در افغانستان به کار گمارده شد.
یکی از عرصههایی که امر بازسازی سیمای یک چپ جدید در آن بسیار کند پیش میرود و غیاب آن خود ِ بازسازی را مختل میکند، بازتعریف حزب، تبیین فلسفهی وجودی آن و فراتر از همه بنای عملی یک حزب چابک، منعطف، چندآوایی در عرصهی نظری و همهنگام دارای برنامهی سیاسی، ارادهی معطوف به عمل و مداخله در سپهر سیاست است. کوشش نیروهای چپ در چند دههی اخیر غالباً گرد نجات نظریهی لنینیستی تحزب میچرخید و روایتی از آن بهدست داده میشد که از آموزههای جزمی استالینی پیراسته شده باشد. این امر اگرچه در جای خود امر نیکویی بهشمار میرود، اما از منظر روح زمانه با مسألهی تحزب پنجه در پنجه نمیافکند. مؤلفان متن حاضر میکوشند در پاسخ به این ضرورت به مارکس برگردند، از آن توشه بردارند، به تجربهی حزب لنینی مراجعه کنند و آن را در جایگاه واقعی خود بنشانند و در پرتو جنبشهای دوران معاصر به بازتعریف مسألهی حزب بپردازند. صرفنظر از پاسخی که این متن ارائه میدهد، مؤلفان از یک سو از «اصحاب کهف» یعنی مدافعان برخورد جزمی که به نقل گفتاوردهای نظریهپردازان چپ اکتفا و عقل خود را تعطیل کردهاند و به جای کاربست اصول تحلیل لنینیستی، بر گرتهبرداری از الگوی بلشویکی بسنده میکنند، و از دیگر سو، با مخالفان تحزب، یا به سخن دیگر مدافعان «سیاست منهای حزب» یکسر جدا میسازد. همین رویکرد، تلاش مؤلفان را بسیار خواندنی کرده است.
نقد اقتصاد سیاسی
کارگاه دیالیکتیک
مشت آهنین با پاهای چوبین
در حاشیهی برآمدن قاضیالقضات و اعتصابات سراسری کارگران نفت و گاز
نویسنده: امین حصوری
در چنین مسیری بود که ابراهیم رئیسی، که نامش پیش از هرچیز با کشتار زندانیان سیاسی پیوند دارد، بهعنوان مشت آهنینِ حاکمیت (توامان در هر دو ساحتِ نمادین و واقعی) برای رویارویی با وضعیت بحرانزایِ حاضر از صندوقهای رای بیرون آمد.
نویسنده: امین حصوری