حضور و نقش زنان کارگر در اعتراضات کارگری

مرضیه نظری

این نوشته تلاش دارد ضمن پرداختن به حضور زنان در مبارزات یک سال گذشته در ایران, به گوشه هایی از تغییر و تحولاتی که در محتوا و ماهیت این حضور به ویژه زنان کارگر و زحمتکش بوجود آمده بپردازد.

زنان کارگر در ایران در واقع از یک ستم سه گانه رنج می برند: ستمی که استبداد سرمایه داری به وسیله سرمایه و کارفرما و در محل کار و کارخانه ها به عنوان کارگر زن به آنان تحمیل می کند، ستمی که اسلام حکومتی و ایدئولوژی مناسبات طبقاتی به شکل شرعی و قانونی به آنها روا داشته و ستمی که در نتیجه فرهنگ مردسالارانه در محیط خانه و محل زندگی و جامعه بر آنها تحمیل شده و می شود. تمام این ستم ها در بازنگری نهایی ستمهایی هستند که در مناسبات کالایی و تبعیض آمیز و استثمارگرانه نظام سرمایه داری ریشه و سرچشمه دارند.

جمهوری اسلامی سرمایه، در این چهل سال حاکمیت خود بر جامعه ایران, با تحمیل آپارتاید جنسیتی بر زنان، نزدیک به نیمی از افراد جامعه را از متن اجتماعی و سیاسی نه تنها به حاشیه رانده و محرومیتهای سنگینی به آنها تحمیل کرده، بلکه زن را به عنوان بشری ناقص و معیوب در همه ی عرصه های جامعه، نهادینه کرده است. بنا به ایدئولوژی و ویژگی مناسبات سرمایه داری انگلی در ایران، درجه مشکلاتی که جمهوری اسلامی برای جامعه به بار آورده, در مورد زنان چند برابر بوده و بزرگترین ضربه و آسیب ها نیز برتن و جان زنان کارگر و زحمتکش جامعه وارد آورده است. فقر, بیکاری, بیگاری, اعتیاد, تنفروشی, اسارت، خوار شماری و خشونت مشروع و قانونی در تمام زمینه های سیاسی, اجتماعی, اقتصادی و فرهنگی، بخشی از ستم هایی هستند که در جامعه اسلامی سرمایه داری ایران، جاری و به صورت روندی معمول درآمده است. یکسوی غمبار چنین روندی، حودکشی و کشتار زنان است که به گونه ای روزافزون در سراسر ایران جاری است و تنها گوشه ای از آن گزارش می شود.

در این چهل سال حاکمیت اسلامی, ما در برابر این حاکمیت سیاسی و طبقاتی و حاکمیت ستم، شاهد مقاومت و مبارزات بی وقفه زنان ایران بوده ایم. زنان در همان نخستین روزهای به قدرت رسیدن حکومت اسلامی دز سال 57 نخستین اهداف سرکوب رژیم و در برابر این هجوم، نخستین بخش به پاخاسته علیه این تهاجم ضد انسانی بوده اند. از همان روزهای نخست تا کنون، زنان همیشه و در هر رخداد و تحولی در صف اول اعتراضات و خیزشها بوده و همین ایستادگی و پویایی اعتراض های زنان، از جمله مقاومت های پرهزینه ای در برابر حاکمیت اسلامی بوده است. در نتیجه ی این ایستادگی های خونبار و مرگ آور، حکومت اسلامی نتوانسته آن چنان که در برنامه داشته، به عنوان اهداف، قوانین و سنت و فرهنگ ارتجاعی-طبقاتی خود به جامعه و به ویژه زنان تحمیل کند و زنان را به کنج خانه ها برگرداند یا به عنوان کالا و ابزار سرمایه افزایی و حاکمیت خویش، به مصرف برساند. گواه این واقعیت،حضور پر رنگ و پر شور و شوق زنان در خیزشهای توده ای و اعتراضات و اعتصابات کارگری یک سال اخیر در ایران است و بخصوص حضور زنان در اعتراضات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، آموزگاران، هپکو در اراک و همایش های اعتراضی مال باخته گان و بازنشسته گان و سیل زدگان اخیر در سراسر ایران بوده است.

آنچه که ما در ماههای آبان و آذر ۱۳۹۷ شمسی و طی اعتصابات و اعتراضات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز در شهرستان شوش و اهواز شاهدش بودیم در واقع به چند دلیل نقطه عطفی بود در مبارزات جنبش کارگری در ایران. در این تظاهرات کارگران با استفاده از تجارب گذشته و آگاهی طبقاتی خود, برگهای زرینی را به تاریخ مبارزات و تجربیات جنبش کارگری افزودند. یکی از این دستاوردها, ماهیت خود اعتصابات بود. کارگران در این اعتصابات بدون داشتن هیچ توهمی به دولت و کارفرمایان, آنها را هم کاسه خواندند و راه حل شورایی نظارت و کنترل کارگری خود را با شعار نان کار آزادی, اداره شورایی! پیش کشیدند. زنان، دوشادوش مردان کارگر دراین مبارزه طبقاتی حضور داشتند. آنها به درستی ماهیت دشمن طبقاتی خود را شناخته و آشکار ساختند. برگ دیگر این تجربه, اتحاد و همبستگی کارگران و گسترش آن در بین توده های مردم بود. ما شاهد همبستگی کارگران فولاد اهواز با اعتصابات کارگران هفت تپه, حضور خانواده کارگران در این اعتصابات, دفاع دانشجویان پیشرو از این اعتصابات با شعار «فرزند کارگرانیم، کنارشان می‏مانیم!» و حمایت از دستگیر شدگان از جمله اسماعیل بخشی و دیگر کارگران بازداشت شده هفته تپه و فولاد اهواز بعد از اخبار شکنجه شدن بخشی و سپیده قلیان و علی نجاتی, و همچنین همراهی توده های کارگر و محروم شوش و اهواز با اعتصابات, همبستگی «شورای هماهنگی کانون های صنفی معلمین ایران» از این اعتصابات, همراهی و حضور روزنامه نگار زنی شجاع و آگاه چون سپیده قلیان که به جای روزنامه نگاری عادی خود, همبستگی و حمایت از اعتصابات کارگران را با جان و به قیمت آزادی خود خرید, بودیم. همه اینها نشان از مرحله جدیدی در مبارزات جنبش کارگری با حضور زنان در ایران دارد.

و اما ویژگی مهمتر این اعتصابات, حضور زنان در این مبارزات از دیماه سال 96 بوده است. زنان، از دیماه 96 که مهر طبقاتی حضور طبقه کارگر را بر جنبش سراسری و اعتراضی دو ساله اخیر کوبیده، در اعتصابات کارگران هفت تپه در کنار مردان اعتصابگر نیز حضور داشته و به آن نیرو بخشیده اند, اما این بار با توجه به شرایط جنبش زنان بعد از خیزش سال ۸۸ و موقعیت وخیم اقتصادی زنان در ایران در سالهای اخیر بخصوص, و تجربه آموزی و نقش برجسته زنان در هر تظاهرات و همایش توده ای و مردمی در ایران, این حضور میتواند پیامد ها و دستاوردهای مهمتری برای زنان به طور عموم و زنان کارگر به ویژه و دستیابی به حقوق انسانی و رهایی آنها داشته باشد.

زنان کارگر و زحمتکش در ایران به عنوان محرومترین و ستمدیده ترین بخش طبقه کارگر, نتوانسته اند مثل همراهان مردشان سازمان یافته و متشکل از مطالبات و خواستهای اقتصادی و احتماعی خود دفاع کنند. در حالیکه آنها نیز بخش جدایی ناپذیر از طبقه کارگر هستند و به مراتب بیشتر از کارگران مرد استثمار میشوند, ولی اعتصابات کارگران در ایران، بیشتر مردانه بوده و زنان حضور تعیین کننده ای در پیشبرد مبارزه نداشته اند. در حالیکه که زنان در ایران، نیرویی مهم و دارای نقش برجسته ای در خیزشهای توده ای و اعتراضات علیه حکومت اسلامی بوده اند, اما این نقش منسجم و سازمانیافته نبوده است. شرکت زنان در تظاهرات و همایش های آموزگاران و کارگران هفت تپه و دیگر اعتراضات کارگری میتواند گامی باشد در جهت درک این کمبود و رفع آن.

زنان کارگر، با سازمانیابی و برنامه ریزی برای حضور تعیین کننده در مبارزه و دستیابی به خواستهایشان باید همانند مردان کارگر دست به کار برپایی کانون ها و انجمن های همبسته ی خود شوند. زنان در این سازمانیابی، از سویی به عنوان زن، و در سوی دیگر همانند کارگر، به دفاع از حقوق انسانی و طبقاتی خویش برآیند. اگر چه درصد زنان شاغل رسمی در ایران نسبت به مردان بسیار کمتر بوده و هر ساله به دلیل سیاستهای زن ستیزانه و استثمارگرانه ی حکومت اسلامی و طرح هایی که برای راندن زنان از بازار کار و خانه نشین کردن آنها از مشارکت در تولید و حضور اجتماعی زنان کاسته می شود , ولی شکی در این نیست که زنان زیر ستم و زنان طبقه کارگر اکثریت زنان جامعه را تشکیل داده و هر روز با وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی و ریزش بخش هایی از لایه های میانی به درون لشکر بیکاران بر شمار زنان بی پناه و زیر ستم افزوده میشود.

اکثر زنان شاغل در ایران در کارخانه هایی با کمتر از ۱۰ نفر کار میکنند که نه تنها شامل قانون کار جمهوری اسلامی نمیشوند بلکه با دستمزدهای بسیار پایینتر، مورد انواع تهدیدها و ستم ها قرار می گیرند. در شرایطی که بیش از 90 درصد قراردادهای کار، سفید امضا و کار سیاه به کارگران تحمیل می شود، در بخش هایی که شامل قانون کار نمیشوند, شرایطی زجرآور بر کارگران زن حاکم است. کارگران در این کارگاهها, ساعات کار طولانی، با شدت استثمار بالا، در محیطی نا امن و با دستمزد های ناچیز, بدون هیچ نظارت و پشتوانه قانونی زیر تهدید و تجاوز به بردگی کشانیده می شوند. آنها همچنین با کار اجباری و اضافی, آزار جنسی, نبود امنیت شغلی و ایمنی کار و در محیطی رنج آور و بیماری زا و با کمبودها و شرایط مشقت بار کاری روبرو هستند. زنان با کوچکترین اعتراضی, با اخراج فوری و بدون هیچ حمایت قانونی تهدید و به خیابانها راندە میشوند. افزون بر این زنان، میلیون ها زن کارگر در بخش خدمات و کشاورزی و کارخانگی و زنان دستفروش در سخت ترین شرایط قرار دارند. این زنان که اکثرا سرپرست خانواده می باشند به خیابانها پرتاب شده تا با دستفروشی در خیابانها و در مترو و زیرزمین ها زیر سرکوب و هجوم اوباشان اجیر شده شهرداری ها و پلیس و نیروهای انتظامی, که اگر اندک هستی اشان مصادره نشود، بتوانند نانی به خانه برند. زنان تهی دست روستایی نیز در بخش کشاورزی و دامداری و قالیبافی و گاهی کوله بری تا آخرین نفس و بدون برخورداری از کوچکترین پشتوانه ی اجتماعی یا قانون کار در روستا ها و حاشیه های شهره ها، به جان کندن روزگار می گذرانند. نیز زنان جوان تحصیل کرده ای, که یا به خاطر تبعیضات ناشی از سیاستها و ایدئولوژی رژیم و یا نبود شغل از بیکاری عمرشان تباه می شود و یا دختران نوجوانی که یا بدلیل فقر و یا به دلیل فرهنگ عقب مانده مناطقی که در آن زندگی میکنند, از آموزش و تحصیل باز داشته, به اجبار به ازدواج سپرده می شوند یا با انواع قید و بندها و محدودیت ها و محرومیت ها روبرو شده و می شوند, دچار مشکلات روحی و روانی شده و در مواقعی نیز دست به خود کشی میزنند، و یا در صورت تن ناسپاری کشته می شوند. تمامی این گزارشها، از جمله بیانگر شرایط زنان در ایران زیر حاکمیت مناسبات سرمایه داری اند. این لشکر عظیم زیر ستم، اما به هرگونه با حاکمیت ستمگر و ستمبار، ییوسته با مرگ برای زندگی دست به گریبان و در مبارزه بوده است.

در برابر چنین روندی، جنبش سوسیالیستی و فعالین کارگری باید نسبت به سازمانیابی و یکپارچه سازی این بخش عظیم تعیین کننده اجتماعی فعالانه و مسئولان به تلاش بپردازند. زنان کارگر با سازمان یابی و تحربه یابی, می آموزند که بخش جدایی ناپذیر از طبقه کارگر هستند و اینکه برای احقاق حقوق خود, باید به مبارزه طبقه کارگر بپیوندند. زنان، در این مبارزات هم از تجربیات کارگران مرد میآموزند, هم ضرورت پیشبرد مبارزه ای دوشادوش و متحد را درک میکنند و به اضافه، آن نگاه مردانه ای که بر اعتصابات و تشکل های کارگری سایه انداخته را به چالش می کشند.

تاریخ و تجربه مبارزات کارگری و کمونیستی جهان، بیانگر آن هستند که زنان برای رسیدن به رهایی به عنوان انسان برخوردار از تمامی بایستگی ها و شایستگی های یک انسان و برای رهایی از فرودستی و ستم و نابرابری, باید متحد و آگاه و سازمان بیابند. بهبود نسبی وضعیت زنان در کشورهای بزرگ سرمایه داری نسبت به زنان در کشورهایی مانند ایران، مدیون مبارزات زنان و مردان این کشورها به رهبری سوسیالیستها و کارگران متشکل پیشتاز و کمونیست می باشد. دستاوردهای این مبارزات که برای کاهش ساعات کار, بیمه کارگران و بیکاران, افزایش دستمزدها, ایجاد مهد کودک، ایجاد شرایط و فرصت برابر برای استخدام و برخورداری از پشتوانه های قانون کار و غیره و با هزینه های مبارزاتی به دست آمده نیر هرلحظه در خطر بازستانی و در بیم و هراس محرومیت های اجتماعی قرار دارند و برای برقراری آنها هیچ تضمینی نیست.

زنان کارگر در جنبش کارگری با پیوستن به مبارزات کارگران آگاهی می یابندکه برای رهایی از بردگی و استثمار چند گانه تحمیلی، و برای رهایی از ستم جنسیتی و طبقاتی, راهی جز مبارزه طبقاتی و به چالش کشیدن مناسبات سرمایه داری ندارند. حضور زنان و کودکان کارگران هفت تپه و فولاد و هپکو به اعتصابات آنها به این دلیل است که این زنان کارگر خود شاهد استثمار فجیع کارگران هستند. می بینند که مردان کارگر، همسران، برادرن و پدران شان، با اینکه ساعتهای طولانی کار میکنند و عرق میریزند و سرمایه می آفرینند، ماهها و سالها مزد آنها توسط سرمایه داران پرداخت نمیشود و در صورت درخواست, با سرکوب نیروهای سرمایه روبه رو میشوند. همایش های حق طلبانه و روزمره کارگران با سرکوب و کشتار و بازداشت و زندانی و شکنجه و گروگان گیری و تجاوز و نمایشهای تلویزیونی نمونه اسماعلی بخشی، سپیده قلیان، عسل محمدی، علی نجاتی ها و آموزگارن زندانی چون محمود بهشتی لنگرودی، صدیقه پاک ضمیر، اسماعیل عبدی، محمد حبیبی، محمد ثانی، روح الله مردانی، رسول بداقی، عالیه اقدام‌دوست، هاشم خواستارها و... پاسخ داده میشوند.

حکومت اسلامی سرمایه، که چهل سال است آپارتاید جنسیتی و انواع و اقسام تبعیضات و سیاستها و ستم های سادیستی و مرگ آور علیه زنان به کار گرفته است، باید با انقلاب سرنگون شود. خواست طبقاتی مشترکی که توسط یکی از زنان شجاع و پیشتاز در حمایت از اعتصاب کارگران هفت تپه فریاد کشیده شد و از کارگران ایران خواست که به حمایت کارگران هفت تپه برآیند، همبستگی مبارزه طبقاتی زنان و مردان کارگر و زیر ستم را فرا می خواند .

زنان کارگر و زحمتکش در خلال مبارزات خود درمییابند که هم ستمی که از لحاظی طبقاتی و به عنوان یک کارگر به آنها تحمیل میشود و هم ستمی جنسیتی که به عنوان زن به آنها تحمیل میشود, و هم ستم ایدئولوژیک اسلامی، هر سه در نتیجه مناسبات سرمایه دارانه و نظام مالکیت خصوصی هست که از پشتوانه و مشروعیت دینی نیز روادید می گیرند. به همین خاطر است که کارگران و سوسیالیستها ستم طبقاتی و جنسیتی را به عنوان یک مساله طبقاتی نگریسته و مبارزه برای رهایی زنان از این ستمها را جدا از مبارزه طبقاتی نمی دانند. این بدان معنا نیست که زنان کارگر و سوسیالیست در جنبش کارگری فقط به مسائل اقتصادی کارگران اهمیت میدهند و به مسائل دیگر جامعه بی تفاوت باشند. جنبش زنان و بخصوص جنبش زنان کارگر به عنوان یک جنبش سیاسی و اجتماعی, جنبش همه کسانی است که در بند ستم و نابرابری های نظام سرمایه داری قرار گرفته و مبارزه ی آنان نیز علیه انواع ستم ها و ناروایی های طبقاتی، در راستای لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید می باشد.

در برهه ی کنونی، جامعه ی ایران در شرایط تغییر و تحول و فوران ناگهانی قرار گرفته است. جهت گیری و راستا یابی و پیشبرد رهایی بخش این تحولات نیز، جریان و نیرویی تعیین میکند که سازمان یافته و دارای برنامه و توان رهبری و آگاهانه و مسئولانه باشد. طبقه کارگر ایران, متشکل از زنان و مردان کارگر, علیرغم برخورداری از کمیت افزون بر 50 میلیونی خود، نمی تواند بدون آگاهی و سازمانیافتگی در روند شرایط برای رهایی و یا تاثیر گذاری طبقاتی و یا حتی دستیابی به مطالبات و حقوق انسانی خویش، پیروزمند این مبارزه و یا تضمین کننده ی دستاوردی باشد. شرکت «همه با همی» یا شعارهای انحرافی تنها «ستم خانواده گی» و «تبعیض» بر زنان و یا به بهانه «یکپارچگی» مطالبات اجتماعی همه گروهبندی های طبقاتی و سیاسی، تنها شرکت در بازی و زمین دیگران برای ایفای نفش پیاده نظام مبارزه ای است که برای طبقه کارگر و زنان کارگر و تهی دست، سرانجامی فراتر از سال 57 نخواهد داشت. از این روی ضروریست که فعالین زن و مرد در جنبش سوسیالیستی و کارگری و کمونیستی، زنان کارگر و زیر ستم را در ساختارها و کانون های مستقل طبقاتی سازمان داده تا نیرو و مبارزات آنها به مبارزات کل طبقه کارگر پیوند یابد. پیروزی انقلاب آتی در ایران در گرو سازمانیابی آن نیمه دیگر طبقه کارگر, یعنی زنان کارگر و تهی دست شهر و روستاست. زنان کارگر بدون حضور فعال در جنبش کارگری و بدون سازمانیابی نخواهند توانست از مطالبات طبقاتی، اجتماعی و سیاسی خود دفاع کنند و به استثمار و ستم طبقاتی و تبعیض جنسیتی‌‌ که بر آنان
تحمیل شده است پایان دهند.