درزندان‌های مخوف ایران چه می‌گذرد!

 

زنان آرزم

 





سرمایه‌داران نوکیسه، دلال صفت و ارتجاعی بر تمامی عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه چنگ انداخته و نیروهای فعال از کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، بازنشستگان و دیگر نیروهای ترقی‌خواه را با بهانه‌های واهیِ به‌اصطلاح امنیتی به بند می‌کشند تا موانع سوداندوزی را از سر راه بردارند و به غارت هر آنچه هست بپردازند.

 

تمام ارکان حاکمیت ترَک برداشته و شکست و ناکامی از تک تک تلاش‌های مذبوحانه‌اش آشکار است. برای لاپوشانی و در پاسخ به این شکست همه جانبه روشی سیستماتیک برای سرکوب مردم، ارعاب، شکنجه و کشتار زندانیان اتخاذ کرده است. اما و به‌رغم ابعاد وسیع این خشونت صدای مردم و زندانیان خاموش نشده و روز‌به‌‌روز رساتر و گسترده‌تر می‌شود؛ اخبار شکنجه زندانیان، خانه‌های امن و کشتار زندانیان دیگر پنهان نمی‌ماند وعمق سبعیت نظام بیش‌از پیش آشکارمی‌شود.

 

از زندان‌های دیگر شهر‌ها اطلاعات کمتری رسانه‌ای می‌شود اما زندانیان این شهرها وضعیت به‌مراتب اسفناک‌تری دارند‌. در این خصوص فجایع زندان زنان بوشهر و اخبار شکنجه‌های جسمی و روانی به بیرون درز کرد و آشکار شد که زندگی تمامی زندانیان با هر اتهامی تهدید می‌شود و کرامت‌شان خدشه‌دار. از جمله در این افشاگری‌ها برملا شد که برخی از زندانیان عادی به خاطر مشکلات فراوان به زندانیان مالی سرویس جنسی می‌دهند و مسئولان زندان واژه‌ی متحجرانه و ضد زن صیغه را برای اجبار آنان به تن‌فروشی به کار می‌برند. آشکار شد که همچون چهل‌واندی سال گذشته زندانیان زن و مرد مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرند و به بدنشان بی‌شرمانه تعرض می‌شود، گرچه فقط تعداد اندکی از این تعرضات توسط کسانی که امکان و تریبون دارند رسانه‌ای می‌شود، اما می‌توان یقین داشت که زندانیانی که ارتباط و امکان افشاگری ندارند تحت فشار و شکنجه‌های سخت‌تری قرار دارند.

شیوع ویروس کرونا طی دوسال اخیر وضعیت زندانیان را از آنچه که بود وخیم‌تر کرد و ستم وارده به زندانیان چندین برابر شد. شیوع گسترده‌ی کرونا در نبود و یا کمبود امکانات بهداشت و درمان همچون کمبود مواد شوینده، قطعی آب، فقدان تهویه‌ی مناسب به‌رغم تراکم بالای زندانیان در سلول‌ها و بندها، تغذیه نامناسب، عدم واکسیناسیون زندانیان، نبود امکانات درمانی و یا سهل‌انگاری در مورد زندانیان بیمار و... شرایط را برای زندانیان طاقت‌فرساتر کرده است. اما و به‌رغم این‌که اکثر زندانیان در شرایطی به‌غایت غیرقابل تحمل دوران حبس خود را سپری می‌کنند، وجود اتاق‌ها و سلول‌های لوکس و اشرافی برای برخی از «خودی‌»ها نمایی از عدالت مورد ادعای حاکمیت است، و این در حالی است که تعدادی از زندانیان به‌دلیل فقر شدید در زندان جان باخته‌اند،  به عنوان نمونه  زنی در زندان آمل در اثر کرونا با مشکلات قلبی و ریوی و به‌دلیل نرسیدن خدمات پزشکی و نداشتن وثیقه‌گذار، جانش را از دست داد.

 

در این شرایط به‌رغم بوق و کرناها در مورد واکسیناسیون زندانیان، اکثر آن‌ها از دریافت واکسن محرومند و در صورت ابتلا، مسئولین زندان به بهانه‌ی هزینه‌ی بالا از انجام تست کرونا تا زمان بروز علائم شدید خودداری می‌کنند و حتی در صورت بروز علائم شدید هم حاضر نیستند به آن‌ها مرخصی بدهند تا خود به درمان خود اقدام کنند. چنانچه اخیرا در زندان ساحلی قم، مسئولان زندان به بهانه‌ی هزینه‌ی بالا، از انجام تست کرونا خودداری کردند و در دو هفته اخیر دستکم ۴۵ تن با علائم ابتلا به ویروس کرونا شناسائی شده‌اند. و یا در زندان‌های مهاباد، اهواز و کرج  کرونا گسترش بسیار زیادی یافته است اما مسئولین نه اقدام به درمان آنان می‌کنند و نه حاضرند به آنان مرخصی دهند. و یا می‌توان از زینب جلالیان نام برد که از نوجوانی در وحشتناک‌ترین شرایط، زندانی بوده و اینک در شرایط بیداد کرونا هم دست از جانش برنمی‌دارند و یا ناهید تقوی زندانی سیاسی دو تابعیتی که ده سال حکم دارد و به کرونا مبتلا شده، بیمار است و نیاز به جراحی فوری دارد، اما با وجود تهیه‌ی وثیقه‌ی میلیاردی، هم‌چنان در بند است و... ظاهرا در این شرایط،  کرونا هم به ابزاری دیگری برای سرکوب زندانیان تبدیل شده است.

 

اما فقط جسم زندانیان نیست که تحت فشار و شکنجه است، ابداعات و کپی‌برداری‌های زندان‌داران و زندانبانان از مخوف‌ترین زندان‌های جهان در برقراری شکنجه‌های روانی گویی جزء افتخارات آنان است چون ظاهرا نشانی برجای نمی‌گذارد، مرسوم‌ترین این شکنجه‌ها حبس‌های طولانی در سلول انفرادی و نمونه‌ی دیگر آن تبعید و بستری اجباری زندانیان سیاسی و عقیدتی در بیمارستان‌های روانی است که در مواردی باعث مرگ زندانی شد و خشم مردم را دو چندان کرد. روشی که فعالان حقوق بشر مجنون‌انگاری مخالفان و زندان سیاسی نام داده‌اند. نمونه‌‌‌ای از این نوع مجنون‌انگاری بهنام محجوبی از دراویش گنابادی با دو سال‌ حبس بود که به شکل دلخراشی جان باخت و این بی‌عدالتی در حالی رخ داد که برای وی عدم تحمل کیفر صادر شده بود. برخی از زندانیانی که در بیمارستان‌های روانی بستری شده‌اند گفته‌اند داروهایی به آنها تزریق کرده‌اند که باعث اختلال در حرکت یا حرف زدن آنها ‌شده و حتا به بعضی از آن‌ها شوک الکتریکی داده‌اند.  هنگامه شهیدی‌، کیانوش سنجری، هاشم خواستار، سها مرتضایی و علی نوری از جمله نمونه‌هایی هستند که در بیمارستان روانی امین آباد یا آسایشگاه روانی روزبه یا بیمارستان‌های مشابه بستری بوده‌اند.

 

حذف زندانیان به اشکال مختلف صورت می‌گیرد؛ مُرداندن در اثر بیماری، سلاخی زیر شکنجه، اعدام و بی‌شرمانه‌ترین آن حذف زندانیانی است که نظام به هر دلیلی نمی‌خواهد زنده بمانند گرچه حکم مرگ ندارند. این ترفند گرچه جدید نیست اما این روزها با گسترش اخبار آن بیشتر شنیده می‌شود. از نمونه‌های چند سال اخیر آن کاووس سیدامامی بود که به اسم خودکشی به کام مرگ فرستاده شد؛ علی‌رضا شیرمحمدی بود که با دعوایی ساختگی مثله‌اش کردند و اخیرا شاهین ناصری، شاهد «شکنجه» نوید افکاری بود که به قتل رسید. شاهین تا واپسین روزهای زندگی‌اش از شهادت خود به شکنجه‌ی نوید افکاری دست نکشید.

 

کشتن زندانیان زیر شکنجه سابقه‌ای به عمر دیکتاتوری‌های حاکم بر این سرزمین دارد. رژیم جمهوری اسلامی نیز از همان روزهای آغازین، از همان دهه‌ی اول حکومتش این روش دیکتاتورهای پیشین را پیشه کرد. کشتار زندانیان چه زیر شکنجه و چه از طریق اعدام و یا حتی ترور در کوچه و خیابان و یا حتی بیرون مرزها روش همیشگی این نظام  برای حذف مخالفینش بوده است. اعدام‌های ابتدای انقلاب، کشتارهای دهه شصت، دهه‌ی هفتاد، هشتاد، نود و امروز سال ١٤٠٠. امروز هم کسانی همچون ستاربهشتی، امیرحسین حاتمی و شاهین دیرزاده (زندان ارومیه) با ضرب و شتم وحشیانه به هنگام بازجویی به قتل می‌رسند.

 

در همین روزهای  شهریور ١٤٠٠، سازمان عفو بین‌الملل با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام کرد که از ژانویه‌ سال ۲۰۱۰ تاکنون دست‌کم ۷۲ مورد مرگ در ۴۲ زندان و بازداشتگاه، در ۱۶ استان در سراسر کشور اتفاق افتاده است که جدای از اعدام‌ها و جانباختگان دی۹۶ و آبان ۹۸ است و نه حاکمیت و نه قوه قضائیه در خصوص هیچ یک از این جنایات پاسخگو نبوده است. اما امروز، پس از چهل و اندی سال سرکوب، شکنجه، اعدام و حذف مخالفان، موجی که علیه این جنایات برخاسته روزبه‌روز گسترده‌تر و جسورانه‌تر می‌شود. این روزها زندانیان در بند به رغم شمشیری که در بالای سرشان آویخته است از جنایات و شکنجه‌های زندان می‌گویند، بر جنایاتی که بر دیگر زندانیان می‌رود شهادت می‌دهند، دیگر کسی از مرگ نمی‌ترسد!

 

انتشار اخبار فجایعی که بر زندانیان می‌رود جنبش دادخواهی را عمق و گسترش بیشتری داده است. جنبشی که نطفه‌هایش  تقریبا هم‌زمان با قیام مردم علیه نظام پیشین شکل گرفت و این روزها با محاکمه‌ی یکی از مهره‌های منفور حاکمیتِ شکنجه و کشتار در دهه‌ شصت کل نظام کنونی را به دادگاه برده است. دادگاه حمید نوری، یکی از اعضای هیئت مرگ در کشتارهای تابستان ٦٧ دادگاهی معمولی نیست بلکه محاکمه و محکومیت تمامی جنایات نظام جمهوری اسلامی در این چند دهه و به تبع آن کل حاکمیت جمهوری اسلامی است.

 

زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)

١٢ مهر ماه ١٤٠٠